کد مطلب:5459 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:139

آغاز دعوت از خویشاوندان
به اعتقاد مفسّران و تاریخ نویسان، آیه شریفه «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَكَ الأَقْرَبِینَ» [1] ؛ نخست خویشان نزدیك را بترسان، در این رابطه نازل گردیده است.

خداوند پیامبرش را مأمور كرد تا خویشاوندان خویش را به آیین خود بخواند. پیامبرصلی الله علیه وآله نیز پس از بررسی جوانب، از علی بن ابی طالب علیه السلام - كه آن روز نوجوانی سیزده یا پانزده ساله بود - خواست تا غذایی آماده نماید و همراه آن شیری هم تهیه نماید.

ایشان 54 نفر از سران بنی هاشم را دعوت كرده و تصمیم گرفت در ضمن پذیرایی از مهمانان، راز نهفته را آشكار سازد.

متأسفانه پس از صرف غذا، پیش از آن كه حضرت لب به سخن بگشاید، ابولهب، با سخنانی بی اساس، آمادگی مجلس را برای طرح موضوع رسالت از بین برد. پیامبر مصلحت دید كه طرح موضوع را به فردای آن روز موكول نماید.

پس از آن، فردا با ترتیب یك ضیافت دیگر، برنامه اش را مجدداً انجام داد. پس از صرف غذا، رو به سران فامیل نموده و سخن خویش را با ستایش و حمد خداوند عزّ و جلّ و اعتراف به یگانگی وی آغاز كرد و فرمود:

اِنَّ الرّائِدَ لا یَكْذِبُ أَهْلَهُ، وَاللَّهِ الَّذی لا اِلهَ إِلاَّ هُوَ أَنّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ خاصَّةً، وَ إِلیَ النَّاسِ عامّةً، وَاللَّهِ لََتمُوتُنَّ كَما تَنامُونَ، وَ لَتُبْعَثُنَّ كَما تَسْتَیْقَظُونَ، وَلَتُحاسِبُنَّ بِما تَعْلَمُونَ، وَ اِنَّهَا الْجَنَّةُ أَبَدَاً وَالنَّارُ أَبَدَاً... فَاَیُّكُمْ یُوازِرُنی عَلی هذَا الأَمْرِ عَلی أَنْ یَكُونَ أَخی وَ وَصییّ وَ خَلیفَتی فیكُم [2] ؛ به راستی هیچ گاه راهنمایِ یك جمعیّت به كسانِ خود دروغ نمی گوید؛ به خدایی كه جز او خداوندی نیست، من فرستاده او به سوی شما و به عموم جهانیان هستم؛هان! ای خویشاوندان من، شما بسان خفتگان می میرید و همانند بیداران، زنده می گردید و طبق كردار خود مجازات می شوید و این بهشت دایمی خدا (برای نیكوكاران )است و دوزخ همیشگی او (برای بدكاران )است... هیچ كس از مردم برای كسان خود چیزی بهتر از آن چه من برای شما آورده ام، نیاورده است. من برای شما خیر دنیا و آخرت را آورده ام، خدایم به من فرمان داده كه شما را به جانب او بخوانم

سپس فرمود: كدام یك از شما پشتیبان من خواهد بود، تا برادر و وصی و جانشین من میان شما باشد.

در حالی كه سكوت عجیبی همه آن مجلس را فرا گرفته بود، و افراد، در فكر سرانجام كار خود بودند، علی علیه السلام كه آن روز نوجوانی پانزده ساله بود، سكوت مجلس را درهم شكست و برخاست و با لحن تندی عرض كرد:

ای پیامبر خدا! من آماده پشتیبانی (و حمایت) از شما هستم.

پیامبر از ایشان خواست تا بنشیند. تا آن كه گفتار خود را سه مرتبه تكرار نمود و كسی جز حضرت علی علیه السلام پرسشِ ایشان را پاسخ نگفت.

در این لحظه سرنوشت ساز بود كه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله رو به خویشاوندان نموده و فرمود:

إِنَّ هذا أَخی وَ وَصِیّی وَ خلیفَتی عَلَیْكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أطیعُوهُ؛ مردم! این جوان برادر و وصی و جانشین من میان شماست، به سخنان او گوش دهید و از او پیروی نمایید.

حاضرین با حالت خنده و تمسخر، رو به ابوطالب نموده و گفتند:

محمّد دستور داد كه از پسرت پیروی كنی و از او فرمان ببری و... مجلس پایان یافت [3] .


[1] شعراء (26) آيه 214 .

[2] سيره حلبي ، ج 1 ، ص 321 .

[3] تاريخ طبري ، ج 2 ، ص 62 - 63 ؛ تاريخ كاملي ، ج 2 ، ص 40 - 41 ؛ مسند احمد ، ج 1 ، ص 111 .